جشن تولد دو سالگی با تم دختر توت فرنگی
بذار همه جا پر از آوای خوش بشه
بذار خونمون مثل یه شهرفرنگ پر از بادکنک بشه
بذار گلبرگ های خوشبو از آسمون بریزه روی سرمون
آخه تولد دختر دردونه ماست...یه دختر کوچولوی دوست داشتنی که نفسمون به نفسش بنده.
شب 28 شهریور تولد دخترک ما به خوبی و خوشی برگزار شد و من و فرزاد خاطره اون شب رو لای یه کاغذ رنگی پیچیدیم و فرستادیمش ته صندوقچه قلبمون تا بمونه واسه فرداها...فرداهایی که ایشالله ویانا دیگه واسه خودش یه خانوم تمام عیار شده و ما موندیم و پیری وخاطرات روزهای زندگی دخترمون.
مهمونی اون شب از ساعت 7:30 شروع شد و اولین مهمونهامون هم عمو مجید و خاله مهسا بودن که با یه کادوی توپ و خوشگل اومدن و ویانا کلی با کادوشون حال کرد...ولی نمیگم کادوشون چی بود تا نوبت کادوها برسه .
از ساعت 8:30 هم که دیگه همه مهمونها اومدن و جشن ما رسما" شروع شد. ویانا هم اولش یه کم بد قلقی کرد و نق زد که فکر میکنم به خاطر صدای بلند موزیک و نور زیاد رقص نور بود ولی کم کم عادت کرد و شروع کرد به رقصیدن.
مهمونها هم کلی رقصیدن و به گفته خودشون خیلی بهشون خوش گذشت که امیدوارم همینطور بوده باشه .
گروه موزیک هم خیلی عالی بودن و dj صادق و dj بکتاش سنگ تمام گذشتن و یه جو خیلی گرم و شاد به وجود آوردن که همین جا ازشون تشکر میکنم.
حالا بریم سراغ عکسها:
ورودی:
داخل خونه:
جایگاه ویانا خانوم:
میز شام و سالاد الویه با تزیین توت فرنگی:
شام شامل: الویه /ناگت مرغ و سیب زمینی سرخ شده/ سالاد قفقازی / سالاد خاله مهسا/ ماکارونی / سوسیس بندری با پنیر/ ژامبون مرغ/ دلمه برگ
کیک تولد:
لیوان و دستمال و نی و نوشابه:
فشفشه های روشن و لحظه آرزوکردن:
فوت کردن شمع (و مامان نصفه نیمه بعلت قوانین سایت)
آرشیدا جون دوست ویانا و بابای مهربونش:
ویانا در حال رقصیدن:
گیفت مهمانها:
مربای توت فرنگی داخل گیفت:
کلاه و تاج تولد و قاب عکس :
برگه های یادگاری:
اینم مانیکور مامان مریم با تم توت فرنگی:
و حالا بریم سراغ کادوها:
مامان مریم و بابا فرزاد: تبلت ( تا شاید دست مبارک خانوم از سر گوشی های ما ورداشته بشه)
مامانی و باباجی (پدری):دو تا النگو
باباجون (مادری):500 تومن
عمه جون( مادری) : دوتا النگو
خاله لعیا :200 تومن
عمو دانیال : 100 تومن
نگار جون (دختر عموی مامان): ربع سکه
عمو مجید و خاله مهسا : یه دوچرخه صورتی خوشگل
کیوان عمو: یه پیراهن پاییزه
خاله صنم : یه بلوز و شلوار خوشگل
سحر جون (خانم دکتر محمدزاده): یه پیراهن صورتی
مهرسا کوچولو: یه عروسک ناز که اسمشو گذاشتیم آدرینا
بقیه مهمونها هم وجه نقد دادن که کلا" شد 2200 و اگه بخوام تک تک بنویسم خیلی طولانی میشه.از همه مهمونها تشکر میکنیم که با اومدنشون جشن ما رو به یاد موندنی کردن.امیدواریم بتونیم توی شادیهاشون جبران کنیم. ویانا هم قول میده توی جشنها و عروسیهاشون یه عالمه برقصه.
حالا ما موندیم و کلی نقشه واسه کادوها...
پی نوشت:دست عمه جون عزیزم هم درد نکنه بابت شام خوشمزه ای که درست کرده بود و همینطور پرستو جون که خیلی خیلی کمکم کرد و همه دلمه هارو پیچید (که انصافا" کار خیلی سختی بود) و تزیین الویه ها رو انجام داد.مرسی از هردوشون .