دهه اول عید
بعد از رفتن مامانی و باباجی و دید و بازدید های اول عید ما موندیم و ویانا...باباجون و خاله لعیا هم هفتم عید اومدن پیشمون و سالگرد ازدواج ما کنارمون بودن.جشن کوچیکی هم که قرار بود بگیریم نگه داشتیم واسه بعد عید.آخه واسه برگشتن مامان اینا سرمون خیلی شلوغ بود و کلی کار داشتیم.
اینم چندتا عکس از این روزهای دخملی
باغ وحش ارم:
دخترک خسته من بعد از یک روز پر از شیطنت:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی