مادر و دختر تنها موندن ...
بابا فرزاد و بابابزرگ رفتن دبی و من موندم و تو...البته هاله جون اومد پیشمون ولی بیشتر از دو روز نموند.دو شب تنها خوابیدیم و از تو چه پنهون که یه کمی هم ترسیدم .کلی هم باهم بازی کردیم
و خلاصه که بهمون خوش گذشت فقط یه ذره دلم واسه بابا تنگ شد.ایشالله عصر بابا اینا میان...آفرین که دختر خوبی بودی و این چند روز زیاد اذیتم نکردی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی