پمپرز بای بای
عمه جون 18 خرداد قرار بود از مکه برگرده واسه همین ما رفتیم ارومیه.اونجا که بودیم یه روز دخملی بی مقدمه گفت جیش و میخواست پمپرزش را دربیاره.اومدم دیدم جیش کرده و اصرار داره که پمپرزش را باز کنم.من سریع عوضش کردم و ماجرا تموم شد.بعد نیم ساعت بازم این کارو تکرار کرد و منم باز عوضش کردم.بار سوم که این کارو کرد فهمیدم که وقتی پمپرزش خیس میشه بدش میاد و تصمیم گرفتم باز بذارمش.هر یه ربع یه بار میبردمش دستشویی تا شب. شب هم باز گذاشتمش و در کمال نا باوری دیدم تا صبح خشک خشک مونده.صبح دوباره بردمش دستشویی.البته هر چند وقت یه بار از دستش در میرفت و تا برسه دستتشویی شلوارش را خیس میکرد منو تا مرز جنون عصبانی میکردولی خوب من تصمیم گرفته بودم از پمپرز بگیرمش و باید تحمل میکردم ...
خلاصه ما برگشتیم خونمون و این ماجراها ادامه داشت و ویانا هم بجز وقتهایی که بیرون میرفتیم پمپرز نمیشد.تا بالاخره یه روز که بیرون بودیم گفت دستشویی. گفتم مامان جیش کن عیبی نداره ولی یهو زد زیر گریه که باید برم دستشویی.با مکافات زیاد پمپرزش را باز کردم و بردمش دستشویی.خوشبختانه تو رستوران بودیم و دستشویی در دسترس بود وگرنه تا برسیم خونه بیچارمون میکرد.اینجوری بودکه دخملمون با پوشک خداحافظی کرد و یه مرحله بزرگتر شد.
پ.ن1: خیلی ها بهم گفتن زوده و دارم به بچه فشار میارم و من هم کلی غصه خوردم ولی وقتی دخترم بعد از دو هفته از پمپرز باز شد کلی خدارو شکر کردم که حرفهاشون رو گوش نکردم و ویانا از دست پوشک ( توی این هوای گرم) راحت شد.
پ.ن 2: حالا من موندم با یه بسته پمپرز که فقط یه دونه ازش استفاده کردم و 51 تای دیگه دست نخورده مونده!!!!