چند روز قبل از تولد
چند روز قبل از تولد گل دختری وقتی داشتم به مراسم تولد و کارهایی که باید بکنم فکر میکردم یهو ویانا اومد و بغلم کرد...منم که اصلا" حواسم بهش نبود خیلی خیلی ذوق کردم و گرفتم فشارش دادم و کلی ماچش کردم...در ضمن کلی هم از ماچ های آب دارم عکس گرفتم.احتمالا" هم آخرین عکسی بود که در این شرایط ازش گرفتم چون دیگه ماشالله بزرگ شده و به نظرم محاله دیگه بتونم یه همچین کاری باهاش بکنم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی