15 ماهگی و اسباب کشی
بالاخره ما اسباب کشی کردیم به خونه جدیدمون و کلی کار ریخته رو سرمون. عمه اومد کمکم ولی اسباب کشی سختی هایی داره که با وجود 10 تا کمک بازم کار اصلی رو دوش خود آدمه و کار خیلی مشکلیه و با وجود وروجکی مثل دخملی سرسام آوره. ولی با همه اینها بالاخره ما ساکن شدیم و اول از همه اتاق ویانا خانوم چیده شد. این خونه مون خیلی بزرگه و کلی سوراخ سنبه و جاهای مخفی داره که در انتظار روزهاییه که دخملی با پاهای کوچولوش اونها رو کشف کنه و با هر بار کشفیات جدید قهقهه بزنه و دل مادرانه منو پر از شادی بکنه...دخترم به خونه جدید خوش اومدی.
اینم یه روز همون وسط مسطهای اسباب کشی که با خاله زوفا اینا رفتیم بیرون...خوش به حال دل بی خیال خودم که با اون وضع درب و داغون خونه اومدم خوشگذرونی
اولین خوشگذرونی خانوادگی بعد از اسباب کشی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی