هورا ......بالاخره پرنسس راه افتاد.
دخترکم بالاخره راه افتادی...البته از چند ماه پیش یعنی دقیقا"از 20 شهریور چند قدم می رفتی و وقتی دستاتو میگرفتم با کمک راه میرفتی ولی دیگه از 12 آذر کامل راه افتادی و خیلی هم سعی داری قدمهای تند و بلند برداری. متاسفانه به خاطر اسباب کشی نشد واست جشن قدم بگیریم ولی اشکال نداره.مهم اینه که من توی دلم بزرگترین جشنهای عالم را برای هر قدمت گرفتم و با هر قدمی که برداشتی هزار هزار بار خدارو شکر کردم خدارو شکر کردم واسه این لحظه های ناب...لحظه هایی که دیگه هیچوقت تکرار نمیشن و من لایق دیدن تمام این تلاش های سخت وشیرین بودم...سخت برای تو و شیرین برای من...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی